مختصری از زندگی سید محمد عزالدین حسینی زنجانی (ره)

سید محمد عزالدین حسینی زنجانی از مراجع تقلید شیعه

آیت الله حسینی تحصیلات خود را در زنجان آغاز کرده و در قم و نجف پی گرفته بود. او از شاگردان آیت الله محمدحسین طباطبایی به شمار می‏رفت و مانند استادش مشرب فلسفی داشت. زنجانی از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۸ امام جمعه شهر زنجان بود و پس از آن پایان عمر در مشهد اقامت داشت. حسینی زنجانی روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲ بر اثر ابتلا به سرطان ریه در منزل شخصی خود در مشهد درگذشت و روز ۲۶ اردیبهشت در حرم علی بن موسی الرضا به خاک سپرده شد.

او مؤسس کتابخانه حسینی شهر زنجان بود.

تولد و خانواده

سید عزالدین محمد حسینی زنجانی در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی (۱۳۴۰ قمری) در شهر زنجان و در بیت علم و فقاهت دیده به جهان گشود. نماز جمعه زنجان در سال‌های متمادی به وسیله اجداد او اقامه می‌شد. جد اعلای زنجانی، سید محمد مجتهد سردانی از مجتهدین بنام زنجان در عصر خود بود. عبدالله میرزا (پسر فتحعلی شاه و حاکم زنجان) که شیفته و مرید سید محمد مجتهد شده بود، مسجد سید زنجان را برای اقامه نماز جمعه و جماعت به امامت وی بنا کرد. پدر او میرزا محمود حسینی زنجانی از علمای برجسته ایران و نماینده زنجان در مجلس موسسان بود. پسردائی‌های پدرش سید رضا زنجانی و سید ابوالفضل زنجانی نیز از روحانیون برجسته و اعضای عالی رتبه جبهه ملی ایران بودند و پسرعمه پدرش عبدالکریم زنجانی از مبلغان اتحاد اسلام به شمار می‏رفت و سالها در حرم علی بن ابی‌طالب نماز جماعت برگزار می‌کرد.

تحصیلات

وی نخست تحت تربیت پدرش میرزا محمود حسینی، امام جمعهٔ زنجان، مدارج علمی را طی کرد و همزمان به تحصیلات کلاسیک و فراگیری زبان فرانسه نزد میرزا مهدی خان وزیری پرداخت. قبل از تشکیل حوزه علمیه قم به‌وسیله عبدالکریم حائری یزدی حوزه‌های شهرهای ایران فعــال بوده، حوزه علمیه زنجان موقعــیت خاصی داشته است. آیت‌الله میرزا محمود حسینی زنجانی (منظومه و اسفار در فلسفه) وی در دوره خارج به همراه رضا روزبه در جلسات درس پدرش، میرزا محمود حسینی زنجانی شرکت می‌کرد.

مهاجرت به قم

وی در سن بیست سالگی به حوزه علمیه قم هجرت کرده و در درس خارج آیت‌الله العظمی حجّت در فقه و اصول حاضر می‌شود. از اول اصول تا اواخر استصحاب و در فقه از اول خیار مجلس تا آخر خیارات و یک دوره صلاه که حدود سیزده سال طول می‌کشد. پس از گذشت چند سال از ورود او آیت‌الله سید حسین بروجردی در قم اقامت می‌کند، حسینی زنجانی در دروس او شرکت می‌کند و نیز یک دوره در درس اصول آیت‌الله صدر حاضر می‌شود. هم‌چنین در نزد آیت‌الله سید احمد خوانساری خارج مباحث الفاظ مقالات را به‌پایان می‌رساند.

نجف

آیت‌الله حسینی زنجانی پس از سا‏‏لها تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم به نجف مهاجرت کرد و در حالیکه خود از مجتهدین مطرح حوزه علمیه بود، ماه‌ها در مجلس درس آیات عظام سید عبد الهادی شیرازی و سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم زانو زد. اما پس از چندی به علت بیماری پدر مجبور به ترک نجف و بازگشت به ایران شد. سید محسن حکیم به حسینی احترام بسیاری می‌گذاشت و جایگاه علمی بالایی برای او قائل بود.

بازگشت به زنجان

پس از درگذشت پدرش، آیت‌الله میرزا محمود حسینی در سال ۱۳۳۵، برای تصدی امور مسجد سید که نسل اندر نسل در اداره حسینی‌ها بود، در زنجان ماندگار شد و اقامه نماز جمعه و جماعت را در آن مسجد به عهده گرفت.

حوزه درس خارج او نیز در زنجان دایر و محور بحث فقه کتاب «وسیله النجاه» آیت‌الله اصفهانی بود. او «کتابخانه حسینی» را در همین سالها در زنجان بنا کرد.

فعالیت‌های سیاسی

تظاهرات علمای مشهد در دوران انقلاب اسلامی ایران. ایستاده از راست به چپ: آیت الله میرصادقی زنجانی، میرزا علی فلسفی، میرزا مهدی نوقانی، سید عزالدین حسینی زنجانی، شیخ ابوالحسن شیرازی و سید محمدعلی شیرازی

در سال ۱۳۴۲ حسینی زنجانی که از محبوب‌ترین شاگردان سید روح‌الله خمینی بود، به صف مخالفان حکومت پهلوی پیوست و بازداشت شد. پس از آزادی از زندان، در سال ۱۳۵۰ و در پی ایراد سخنرانی شدیدالحنی علیه شاه، به واسطه منوچهر آزمون، رئیس اوقاف وقت، مجبور به ترک زنجان شد و به مشهد رفت. دوران تبعید او در مشهد تا پیروزی انقلاب به درازا کشید. در طول مدت اقامت در مشهد به مبارزات خود ادامه داد. از جمله در در ۲۶ تیر ماه ۱۳۵۷ (همزمان با ماه شعبان) در طی اعلامیه در اعتراض به کشتار مردم توسط حکومت جشن‌های این دوره از سالِ قمری را لغو کرد. همچنین در کشته شدن سید مصطفی خمینی و کشتار تعدادی از مردم مشهد توسط حکومت پهلوی، عزای عمومی اعلام کرد. با پیروزی انقلاب او به دستور امام خمینی به زنجان باز بازگشت.

سوء قصد و هجرت از زنجان

با وجود محبوبیت خانواده حسینی‌زنجانی در زنجان، بازگشت وی در مقام امام جمعه شهر با مخالفت برخی روحانیون سنت‌گرا همراه شد. روابط نزدیک زنجانی با مهدی بازرگان، فشارها را بیشتر کرد. سرانجام چند نفر وی و نماینده رهبر در استان را هنگام وضو گرفتن در حیاط خانه‌اش به رگبار بستند. آسیبی به کسی نرسید، اما زنجانی با وجود حمایت‌های امام خمینی مجبور به ترک شهر و مهاجرت دوباره به مشهد شد. بعدها آیت‌الله زنجانی ترورکنندگان خود را بخشید و آن‌ها آزاد شدند.

رهبر و مغز متفکر این ترور، یک دانشجوی ۲۲ ساله دانشکده کشاورزی زنجان به نام ابوالفضل نوری بود که دو سال و نیم بعد در جبهه‌های جنگ در حالی که از فرماندهان لشکر عاشورا بود شهید شد.

اقامت در مشهد

در مشهد ابتدا جلسات دروس او در مدرسه سلیمان خان تشکیل می‌شد و سپس به مسجد امام صادق (ع) منتقل گشت.

وی تا پایان عمر نیز در مشهد زندگی می‌نمود.

تالیفات

کتاب‌ها و آثاری که از او به جای مانده اغلب غیرفقهی است و بیشتر راجع به مسائل تفسیر و اخلاق:

  • رساله عملیه
  • مناسک حج
  • شرح زیارت آل یاسین
  • فیض العلیم فی شرح تحفة الحکیم
  • یکصد و ده سوال (که مشتمل بر ۱۱۰ عدد از استفتائاتی است که از او پرسیده شده)
  • مطارحات حول معیار الشرک فی القرآن (به زبان عربی و ترجمه فارسی)
  • زندگی‌نامه علامه فرزانه شیخ محمدجواد بلاغی
  • شرح خطبه حضرت زهرا (س)
  • شرح زیارت عاشورا
  • تفسیر سوره حمد
  • راه رستگاری در اخلاق
  • الانتزاعات من القرآن الکریم
  • تفسیر ترتیبی قرآن
  • حاشیه بر شرح منظومه ملاهادی سبزواری
  • شرح و نقد مثنوی معنوی
  • حاشیه بر اسفار ملاصدرا
  • تصوف و در نهایت شرح نهج‌البلاغه
  • رسالة فی حقیقة الایمان (تقریر)
  • تعلیقات بر تفسیر شبر (تقریر)

روحش شاد و یادش جاوید

استاد همایون خرم هم پر کشید ...

دیروز با خبر شدیم که استاد همایون خرم، استاد مسلم ویولن، آهنگساز شهیر و خالق آثار جاویدی چون «امشب در سر شوری دارم» ، «ساغرم شکست ای ساقی» ، «تو ای پری کجایی» و ... دار فانی را وداع گفت و پرنده همای همایونی وی عرصه دنیا را تنگ دیده و از میان عاشقان موسیقی فاخر این مرز و بوم پر کشید و به دیاری خرم شتافت.
استاد همایون خرم که متولد بوشهر و محصول خانواده ای اهل فرهنگ بود، نهال عمرش از ابتدا به سوی نوای فرح بخش موسیقی اصیل این مملکت جهت داده شد و مادرش که از شیفتگان موسیقی مقامی بود و از میان مقام‌های موسیقی ایرانی، به دستگاه همایون علاقه‌ای وافر داشت، نام «همایون» را برای فرزند خود انتخاب کرد.
وی در سن ۱۰ تا ۱۱ سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و از چنان استعدادی برخوردار بود که چند سال بعد به عنوان نوازنده ۱۴ ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا برپدازد و بعدها در بسیاری از برنامه‌های موسیقی رادیو از جمله سلسله برنامه های گل‌ها، به عنوان آهنگ‌ساز، سولیست ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه دهد و ظرفیت بالایش را در این حوزه عیان تر سازد. آنجا که او بداهه نوازی بر روی ویولن را به نمایش می گذاشت و نت های غریبی را برای شنونده به ارمغان می آورد، عمیق برداشت هایش در این عرصه بیشتر هویدا می گشت.
پیکر زنده یاد همایون خرم، یکشنبه اول بهمن از مقابل تالار وحدت با حضور اهالی موسیقی و دوستداران ایشان به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) تشییع خواهد شد. آثار ارزشمند این هنرمند چیره دست چنان در اذهان نقش بسته که یاد وی هیچگاه از خاطر دوستدارانش مخدوش نخواهد گشت.
روحش شاد

ملانصرالدین کیست؟!

ملانصرالدین کیست و در چه زمانی می‌زیسته است، چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته است یا ساخته و پرداخته ذهن ملت‌هاست. اینها سوالاتی است که ذهن بسیاری از مردم، چه عادی و چه کارشناسان و فولکولورشناسان در سرتاسر دنیا را به خود مشغول داشته است.

به گزارش تازه، در روایت‌های عامیانه ترکی، زمانی او را هم عصر تیمور لنگ دانسته‌اند و حتی بنا بر همین روایات ملاقاتی هم بین ملانصرالدین و آن سفاک صورت پذیرفته بوده است. یا اینکه در سده دهم میلادی او را با حسین ابن منصور حلاج، که در بغداد بر دار شد دیده‌اند و یا گفته شده است که در اوایل سده پانزده میلادی او با سید عمادالدین نسیمی شاعر، که در حلب پوست او کنده شد، حشر و نشر داشته است. به هرحال ملانصرالدین را یکی از حکمای طنز و شوخ‌طبعی در تاریخ جهان لقب داده‌اند. چرا که در میان ملت‌ها کمتر نماد بذله‌گویی و شوخ‌طبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است. لطیفه‌های او، افزون برکشورهای اسلامی، در پهنه وسیعی از جهان، از آلمان گرفته تا ژاپن زبانزد ملت هاست. با آنکه این شخصیت را هر ملتی به نامی می‌خواند و عنوان و لقب متفاوتی به او می‌دهد، اما در همه آنها شخصیت فرزانه او در هیات یک روستایی ساده و خوش سیما تصویر می‌گردد که سخنان ساده و شیرین و در عین حال حکیمانه‌اش به دل‌ها می‌نشیند و از همین رو همه این ملت‌ها او را بومی و از آن خود می‌دانند و او را به نام‌های متعددی می خوانند.

در ازبکستان «خوجا نصرالدین» را با شال پهن و قبای راه راه و عرق چین، به شکل روحانیان آن منطقه نشان می‌دهند. در تصاویر مصری و عموماً عربی، ملا را با ریش و عمامه و قبای بلند تا قوزک پا، که هیچ نشانی از شوخی و شوخ طبعی در آن دیده نمی‌شود ترسیم می‌کنند. در ایران، هم در تصاویر عامیانه‌ای که از ملانصرالدین در دست است و هم در آثار فردریک تالبرگ، که لطیفه‌های او را مصور کرده است، این روحانی رند و فرزانه با رعایت معیارهای جامعه ایرانی بدون عبا و عمامه و بیشتر به شکل روستاییان سنتی ایرانی ترسیم شده است. هم اکنون درشهر «آقشهر» یا «آک شیر» از توابع قونیه ترکیه قبری وجود دارد که منتسب به این شخصیت تاریخی است و تاریخ مندرج بر آن وفات ملا را 683 هجری نشان می دهد. ملانصرالدین را به نام های متعددی می نامند. از جوحه، جوحا، جحی، سید جوحا، جیوفا، جهان، خوجه نصرالدین، نصرالدین حوجا و ملانصرالدین گرفته تا آرتین (در ارمنستان)، اویلن سیپیکل (در آلمان) و مکینتاش (در اسکاتلند). اما در همۀ این اسامی مفهوم واژۀ ملا، به معنای شخص درس خوانده و با سواد مستتر است. در زبان ترکی «حوجا «هم به به معنای استاد و معلم دانشگاه به کار می رود و هم در محاوره «حوجام» (استاد من) عنوان احترام آمیزی است که به شخص با سواد خطاب می شود.

به باور فولکلور شناسان غربی، بعد از فرو پاشی حکومت سلجوقیان بر اثر جنگ های صلیبی و متعاقب آن حمله مغول و بروز ناآرامی های اجتماعی در آسیای غربی، قرن سیزدهم میلادی اهمیت ویژه ای در تاریخ منطقه دارد. اهمیت این قرن در آن است که ما در این سده با سه چهرۀ برجستۀ در این بخش از جهان  رو برو می شویم. نخست، جلال الدین مولوی است که با سبک و شیوۀ عارفانۀ قصه سرائی اش مرشد و مراد طبقۀ ممتاز و تحصیل کردۀ منطقۀ وسیعی از آسیای غربی، به مرکزیت ایران  تا آسیای مرکزی است. دوم، یونس امره شاعر پر آوازۀ آسیای صغیر است که در قالب و محتوای آثارش  نقطۀ مقابل مولوی است. او همان مضامین مولوی را به جای زبان فاخر فارسی، که تنها طبقه ای خاص آن را در می یافتند، به زبان ترکی ساده بیان می کرد که برای توده های وسیع مردم قابل فهم بود و از آن لذت می بردند. چهرۀ سوم از آن ملانصرالدین است در هیأت یک روحانی روستائی  بذله گو که  برای تلخ ترین مسائل زندگی هم  راه حل های شیرین و شوخ طبعانه و حکمت آمیز در آستین داشت.

در منابع ایرانی، به نوشته محمد جعفر محجوب «...از نخستین سال های رواج فن چاپ در ایران رساله ها و نمونه های متعدد از لطایف ملانصرالدین با حجم های مختلف به طبع رسیده  و تقریباً در تمام آن ها، که از روی نسخه های خطی فارسی چاپ شده، قهرمان اصلی داستان ها جحا (یا جحی) نامیده شده است...» دائرة المعارف فارسی ملانصرالدین را چنین توصیف کرده است: مرد ظریف ساده لوح بذله گوی معروف، که احوال او با افسانه ها آمیخته است، و حکایات و امثال و نوادر بسیار در افواه بدو منسوب شده است. احمد مجاهد در مقدمۀ تحقیق و  تألیف جامع خود به نام «جوحی»، می نویسد« نخستین چاپ کتاب ملانصرالدین، به نام «نوادر الخوجه نصرالدین افندی الرومی المشهور به حجا» به عربی، در سال ۱۲۷۸هجرى ق-۱۸۶۰م، در مصر که در آن زمان تحت متصرفات دولت عثمانی بود انجام پذیرفته است.» در مقدمۀ اولین نشر لطیفه های  ملانصرالدین از سوی «محمد رمضانی دارندۀ کلالۀ خاور» از قلم مؤلف و ناشر آن می خوانیم: «...این بنده در نتیجۀ چند ماه تفحص در کتب مختلف فارسی قدیم و جدید و  نسخ ترکی و عربی آن قریب ششصد لطیفه و حکایت از ملا گرد آورده... و منتشر کردم.

طبعاً تصویرگران و کاریکاتوریست های ترک بیش از دیگران به ملانصرالدین پرداخته و صورت و سیرت او را در آثار خود منعکس کرده اند. در آثار تصویری ترک ها ملانصرالدین معمولاً به شکل روحانیان روستائی آناتولی مرکزی، با ریش سفید و عمامه و پوستین و شلوار گشاد، در حالی که وارونه سوار خر است نشان داده می شود. اما با همۀ تطویلی که این نوشته پیدا کرده است، نمی توان از یک نمونۀ استثنائی از چهرۀ ملانصرالدین یاد نکرد و گذشت. و آن، چهره ای است که دو هفته نامۀ «ملانصرالدین» چاپ تفلیس عرضه کرده است. نماد اين نشريه كه روحانى روستائى متين و موقرى است همواره در كاريكاتورهاى صفحه اول نشري حضور دارد و حكيمانه ناظر مسائل مضحكى است كه در آن كاريكارتورها مطرح مى شود و باعث خنده خوانندگان مى گردد. جليل محمد قليزاده، طنزپرداز تواناى آذربايجان و ناشر «ملانصرالدين» از قول ملا و خطاب به خوانندگانش مى گويد: «اى برادران مسلمان من! اگر مى خواهيد بدانيد كه شما به كه مى خنديد، آئينه به دست بگيريد و جمال مبارك خود را در آن تماشاكنيد».

منبع: تابناک  

پروین اعتصامی

 

پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.

در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش توانایی‌های ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده‌اند؛ ناچیز می‌نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.

رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علی رغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی ‌که در خورد او بود رسانید.

پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی ‌(اعتصام الملک) پسر میرزا ابراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.

یوسف اعتصام الملک در ۱۲۹۱ هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبان‌های ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله‌ای بود در شرح یک صد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که به زودی جزء کتاب‌های درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .

کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال ۱۳۱۸ هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بی خبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می‌نمود.

اعتصام الملک از پیش قدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از ۱۷ جلد کتاب در بهار ۱۳۲۸ هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی به نام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار ۲۴ شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.

رخشنده اعتصامی ‌مشهور به پروین اعتصامی ‌در روز ۲۵ اسفند سال ۱۲۸۵ شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر به رشد پرداخت.

در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می‌آمدند بهره‌ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق‌العاده خویش دچار حیرت می‌ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می‌کرد طبع آزمایی می‌نمود و به پرورش ذوق می‌پرداخت.

در تیر ماه سال ۱۳۰۳ شمسی برابر با ماه ۱۹۲۴ میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می‌شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان ” زن و تاریخ” ایراد کرد.

او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می‌گفت. خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می‌کند.

“پروین، اگر چه در همان اوان  تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتی‌اش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه‌ای که در دسترس خود می‌یافت شوق وافر اظهار می‌نمود.”

خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوش خو، خوش رفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می‌کند.

پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می‌نمود شرکت می‌کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می‌پرداخت.

این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.
پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.

شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی ‌او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه‌ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه‌ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی ‌این دو طبع مخالف نمی‌توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.

با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.

بعد از آن واقعه تأثیر انگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می‌داد. تا اینکه دست اجل او را در ۳۴ سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سال‌ها می‌توانست عالی‌ترین پدیده‌های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. به هر حال در شب ۱۶ فروردین سال ۱۳۲۰ خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی به خاک سپردند.

در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.
در سال ۱۳۱۴ چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گران‌مایه آش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستان سرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.

پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوه باری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

ویژگی سخن

او در قصایدش پیرو سبک متقدمین به ویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می‌باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می‌دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تأثیر قرار می‌دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری هم پایه‌ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوه را که شیوه شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می‌نماید. پروین تحت تأثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی.

چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک‌الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگی‌های سخن پروین بود شامل بیش از یک صد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه‌ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می‌کند.

قریحه سرشار و استعداد خارق‌العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.

پروین اعتصامی ‌بی تردید بزرگ‌ترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه به صورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می‌یافت چاپ می‌شد (۱۳۰۲ ـ ۱۳۰۰ خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل ۶۵۰۰ بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک‌الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگی‌های اشعار او نوشته است.

سخن آخر

عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می‌گذرد و همگان اشعار پروین را می‌خوانند و وی را ستایش می‌کنند و بسیاری از ابیات آن به صورت ضرب‌المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.

شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمون‌های متنوع پروین مانند باغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می‌دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره‌ای تابناک بر دیوان پروین می‌درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می‌فرمایند  پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیک بختی و فضیلت سوق می‌دهد. وی این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است.

اینکه خاک سیهش بالین است . . . اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید . . . هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز . . . سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند . . . دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست . . . سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد . . . هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی . . . آخرین منزل هستی این است
آدمی‌هر چه توانگر باشد . . . چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند . . . چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن . . . دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه . . . خاطری را سبب تسکین است 

منبع : سیمرغ

زندگینامه احمد کایا (Ahmet Kaya)

بنیان گذار سبک پروتست در موسیقی کشور ترکیه: ‌دموکرات و آزادیخواه،‌خواننده پرفروش‌ترین کاست تاریخ موسیقی ترکیه:

احمد كايا خواننده ی شهير تركيه در سال ۱۹۵۷ در شهر مالاتيای تركيه به دنيا آمدو پنجمین ودر واقع آخرین فرزند خانواده کایا بود.ازپنج سالگی با ساز باقلاما آشنا شده.یکی از اولین ترانه های او که در سنین کودکی و برای برادر بزرگش(باشار)ساخته بود چنین شعری داشت:یک فولکس واگن خواهم خرید---اسمش را باشار خواهم گذاشت... یک بار هم در روز کارگر با باقلاما به اجرای برنامه پرداخته بود.

زمانی كه نوجوانی بيش نبود به خاطر شرايط دشوار زندگی پدر،به همراه خانواده به شهر استانبول نقل مكان كردند.پدر او كه قبلا در يك كارخانه نساجی كار ميكرد در استانبول در نمايشگاهی به پادوئی مشغول شد.خود در وصف اين وضعيت ميگفت"هر روز كه از مدرسه به سوی خانه ميرفتم پدر را ميديدم كه مشغول شستشوی اتومبيل است و همه گاه پيش خود ميگفتم هنگامی كه بزرگ شدم برای پدر نمايشگاهی خواهم خريد تا ارباب خود باشد ."اما اين رويائی بيش نبود چرا كه اندكی بعد پدر با مرگ خود،خانواده را تنها گذاشت.او كه كوچكترين عضو خانواده بود در شرايط بسيار دشوار و سخت گذران زندگی ميكرد.خود ميگفت"روزهائی بود حتی قادر به تهيه بليط برای استفاده از اتوبوس شهری نبودم دوران جوانی كايا برابر شد با كودتای﴿كنان اورن﴾و خفقان شديدی كه بر فضای سياسی جامعه تركيه‌تحميل گرديد

آلبوم اول:.او كه به شدت مخالف وضع موجود بود در سال ۱۹۸۵ به كمك دوستان خود آلبومی از ترانه‌هايش رابنام((گریم نکن ای کودک)) منتشر كرد كه به گفته‌اش هيچ اميدی به استقبال آن از طرف مردم نداشت و تنها در پی آن بود كه بوسيله ی ترانه هايش اعتراض خود را را به شرايط حاكم اعلام دارد.چند روز پس از عرضه آلبوم ماموران قضايی تركيه كاست او را به دليل وجود چند ترانه ی سياسی جمع آوری نمودند.پس از اعتراض‌فراوان،در نهايت فروش كاست او آزاد اعلام شد.همين فعل و انفعالات سبب شهرت نام كايا گشت وکاست او با استقبال نسبتا خوبی مواجه شد.

آلبوم دوم: مدت کوتاهی پس از ارائه آلبوم اولش دومین کاست وی بنام ((دلتنگی برای غم ها)) با همان رنگ و بوی اعتراضی وارد بازار شد.

آلبوم سوم او(( ترانه‌ی شفق)) نام داشت.وجود شعری به همين نام از﴿اولكو تامر﴾كه به دليل داشتن افكار سياسی در انتظار اعدام بود،موجب آوازه‌ی هر چه بيشتر كايا شد

آلبوم چهارم کایا،((لحظه ای خواهد رسید))نام داشت. با اشعاری از اولکو تامر ، آتیلا ایلهان و حسن حسین کرکمازگیل.

آلبوم پنجم کایا ((دموکرات خسته )) نام داشت.لقب كايا "دموكرات خسته"بود كه برگرفته ازهمین کاستش بود.

آلبوم ششم:اما كايا در سال ۱۹۸۷ در پی آشنايی با﴿يوسف هايال اوغلو﴾ فصل جديدی را در زندگی هنری خود آغاز كرد. آلبوم(( بپا می‌خيزيم)) كه بيشتر شعرهايش از هايال اوغلو بود در شرايط انسداد شديد سياسی تركيه،او را در زمره‌ی خوانندگان برتر و معترض تركيه قرار داد.

آلبوم هفتم وی که برگزیده ای از ترانه های اجرا شده اش در کنسرت زنده بود،((رسیتال لر1)) نام داشت که بصورت انفرادی با تکنوازی باقلاما توسط خود کایا در سال ۱۹۸۸ عرضه شد.

آلبوم هشتم وی ((گل نیک اندیش یا بختیار)) نام داشت که در سال ۱۹۸۸ عرضه شد.

آۀبوم نهم کایا ، ((دیوار عشق)) نام دارد.با اشعاری از هایال اوغلو که در سال ۱۹۹۰ عرضه شد.

آلبوم دهم((ریسیتال ها ۲)) نام دارد.با همان شرایط رسیتال قبلی که در سال ۱۹۹۰ عرضه شد

آلبوم یازدهم کایا ،((در درد سر افتاده ام یا گرفتار بلا شده ام)) نام دارد که در سال ۱۹۹۱ عرضه شد.

آلبوم دوازدهم در سال ۱۹۹۱ عرضه شد و ((به من نزدیک نشو،وگرنه خواهی سوخت)) نام داشت

آلبوم سیزدهمش کایا در سال ۱۹۹۳ عرضه شد و ((دلخورده)) نام داشت

آلبوم چهاردهم در سال ۱۹۹۴ عرضه شد و ((ترانه هايم برای كوه‌ها)) نام داشت

آلبوم پانزدهمش کایا در سال ۱۹۹۵ عرضه شد و ((مرا دریاب)) نام داشت


آلبوم شانزدهم کایا در سال ۱۹۹۶ عرضه شد و ((ستاره و یاکاموز))=(یاکاموز به معنای انعکاس تصویر ماه بر سطح آب رودخانه یا دریا میباشد که در زبان فارسی معادتی برای این کلمه وجود ندارد) نام داشت.در این آلبوم اکثر ترانه های قبلی کایا بازخوانی شده

آلبوم هفدهم احمد کایا در سال ۱۹۹۷ عرضه شد و ((مقابله با دوست و دشمن)) نام داشت

آلبوم هجدهم کایا ((خدا نگه دار)) نام دارد و احتمالا پس از مرگش و در سال  ۲۰۰۱ عرضه شده که یک ترانه به زبان کردی بنام ((کاروان)) این آلبوم احمد کایا را از سایر آلبوم هایش متمایز ساخته.


آلبوم نوزدهم وی که تقریبا سه سال پس از مرگش به كوشش همسر وفادارش، در سال ۲۰۰۳ به بازار آمد،((کمی هم تو گریه کن)) نام داشت


آلبوم بیستم کایا هم که پنج سال پس از مرگش باز هم به كوشش همسرش، در سال ۲۰۰۵ به بازار آمد،((؟)) نام دارد.

در سال ۲۰۰۲ آلبومی بنام ((بشنو سرزمین عزیزم)) منتشر شد که در آن ۲۰ تن از خوانندگان جوان ترکیه (هالوک لونت-ناشیده گکتورک-نازان اونجل-سواوی-آجیره زیان-شکریه توتکون-سلدا باقجان-یاووز بینگل-دنیز و یلماز اردوغان-بانو-فریدون دوزاقچی-نیران اونسال-ثروت کجا کایا-کاردش تورکولر-کئورجک علی-ملکه دمیراق-مراد حاساری-اونور آکین-سومر ازگو) به اجرای ۲۰ ترانه از آثاراحمد کایا پرداخته بودند.این آلبوم در  ۲ سی دی عرضه شد.


یک آلبوم متفرقه و کم یاب هم از احمد کایا موجود میباشد که ((پادشه خوبان)) نام دارد و در سایت رسمی احمد کایا هم اسمی از آن به میان نیامده. این اثر احتمالا شامل چند ترانه عرفانی در دستگاه ها و ردیف های موسیقی ترکی و کردی میباشد.


كايا در تمام سالهای خوانندگی با شعرای بزرگ تركيه همكاری كرد.علاوه بر هايال اوغلو،بزرگانی همچون ﴿آتيلا ايلهان﴾و﴿اورهان كوتال﴾از جمله شعرائی بودند كه كايا از شعرهای آنها استفاده می‌كرد.حضور او در هر مكانی مشكلاتی را بوجود می آورد چرا كه با سخنانش مخالفان آزادی در تركيه را آزار ميداد.به همين جهت،كايا سالها از اجرای كنسرت در داخل تركيه محروم شده بود.خود می گفت كاری خواهد كرد كه هيچ گاه از ذهن مخالفانش پاك نگردد و همه گاه آنها را خواهد آزرد.يك بار در برنامه‌ای تلوزيونی اعلام كرد كفنخویش را هر زمان با خود حمل می‌کند و هر لحظه آماده‌ی مرگ در راه آزادی‌ست


كايا در سال ۹۸ در مراسم اهدای جايزه ی سال به برترينهای تركيه ﴿جوايز انجمن روزنامه نگاران)اعلام كرد كه در آلبوم جديد خود ترانه‌ای كردی(کاروان) اجرا خواهد كرد و سپس كانالهای رسانه‌ای تركيه را تهديد كرد كه در صورت عدم پخش كليپ آن،بايد پاسخگوی مردم باشند.همين مساله موجب گرديد كه مخالفان كردهای تركيه كه همان ملی گرايان افراطی آن كشور بودند،اعتراض وسيعی به او نمايند.به دليل وقوع درگيری هايی در آن مراسم،روز بعد دادگاه امنيتی تركيه كايا را احضار نموده و بازداشت كرد.ساعاتی بعد،پس از اعتراض وکلای کایا، او را به قرار وثیقه آزاد کردند.


كايا متهم بود كه سالها قبل در چند كشور اروپايی از جمله بلژيك و آلمان كنسرتهايی به حمايت از حزب پ. ك. ك برگزار كرده است.چند ماه بعد از اين ماجرا،كايا به قصد برگزاری كنسرت راهی فرانسه شد و به دليل جو نامناسب تركيه بر اثر غوغای رسانه‌های گروهی بر عليه‌اش،تصميم به اقامت در آن كشور گرفت.او به كمك همسر﴿فرانسوا ميتران﴾رئيس جمهور فقيد فرانسه،توانست اقامتی يكساله دريافت كند.در همين حال كايا در دادگاه تركيه به ده سال حبس بصورت غيابی محكوم گرديد.چند ماه پس از اين وقايع،در صبحگاه ۱۶ نوامبر(کاسیم) 2000در سن ۴۲ سالگی به سبب حمله قلبی در شهر پاريس ديده از جهانفرو بست.البته شایعاتی مبنی بر مشکوک بودن مرگ وی نیز شنیده شده..

كايا در مجموع ۲۱ آلبوم از ترانه‌هايش به يادگار گذاشته است كه ۱۹ كاست قبل از مرگ و ۲ كاست بعدی پس از مرگش به كوشش همسر وفادارش منتشر شده است.معروفترين آلبوم او ﴿ترانه هايم برای كوه‌ها﴾ منتشر شده به سال ۹۴ نام دارد كه بيش از ۵/۱ ميليون كاست فروش كرد و جز پر فروشترين آلبومهای تاريخ موسيقی تركيه است.معروفترين اثر او ﴿با گريه‌هايمان﴾از همين آلبوم است كه موافقان و حتی مخالفانش را به تحسين واداشت.شعر ترانه‌های او در قالب سبك﴿پروتست﴾ارائه شده و بدين سبب او را بنيانگذار سبك پروتست در تركيه ميدانند.آنچنان كه از لحاظ موزيك او را پايه گذار سبك موسيقی آزاد درترکیه می‌خواند.
رك گويی و جرات فراوان از مشخصه‌های بارز كايا بود.خود ميگفت كه هميشه بر لبه پرتگاه قدم ميدارد و از اين كار نيز هيچ ابائی ندارد.آرامگاه او در گورستان﴿پرلاتنر)یا( پره لاچئز﴾ پاريس واقع است.همسر او با بازگرداندن جنازه اش به تركيه مخالفت نمود و اعلام كرد كه تركيه شايستگی آن را ندارد كه مرد بزرگی چون او در خاك‌آن دفن گردد.
شعار كايا احترام به عقيده و آزادی انديشه بود و عمر خود را نيز در اين راه نثار كرد.تاريخ تركيه،كايا را‌بخاطر تاثیری که بر موسیقی و فضای سیاسی برگرفته از آن گذاشت هرگز فراموش نخواهد کرد.....روحش شاد و یادش گرامی باد